۱۳۹۰ آبان ۷, شنبه

فریاد من



    فریاد من انزجاری است از:
    خداوندان خشم و قدرت
    پیامبران ترس و نفرت
    مبشران آیه‌های جهل و وحشت
    و دنباله‌روان آیین خشونت

(۲۸ اکتبر ۲٠۱۱ میلادی، درسدن)

از دل‌نوشته‌های مهديزاده کابلی

شعر عصیان



    خدایا کفر نمی‌گویم،
    ترا همیشه می‌جویم

    در موج دریا
    در دل صخره
    در بیابان
    در دیر و کعبه

    آنجا نیستی
    کجا هستی؟ کجا هستی؟
    تو غایب ز میانه
    و من در بند افسانه

    در میدان نبرد
    در میان غزا
    در دل ماتم
    در روز عزا

    آنجا نیستی
    کجا هستی؟ کجا هستی؟
    تو غایب ز میانه
    و من در بند افسانه

    خدایا آن زمان که من
    در حضور هزار فرشته
    به‌نامت می‌کشم انسان
    و یا می‌شوم کشته

    آنجا نیستی
    کجا هستی؟ کجا هستی؟
    تو غایب ز میانه
    و من در بند افسانه

    خدایا آن زمان که من
    به‌خاظر تو، بر دشمنانت می‌تازم
    ز خون پاک انسان‌ها
    هزاران گور می‌سازم

    آنجا نیستی
    کجا هستی؟ کجا هستی؟
    تو غایب ز میانه
    و من در بند افسانه

    خدایا کجا هستی؟

    بر عرشی در آسمان
    رقص و رقصان
    با یاهوهای مستان
    بر فراز خانه‌های ویران
    یا در گوشه‌ای پنهان

    نمی‌دانم
    کجا هستی؟ کجا هستی؟
    تو غایب ز میانه
    و من در بند افسانه

(۲۸ اکتبر ۲٠۱۱ میلادی، درسدن)

از دل‌نوشته‌های مهديزاده کابلی