۱۳۸۹ بهمن ۱۰, یکشنبه

خسته از فردا


    در دیار غربت، نه‌توان ماندن است،
    در کوچه‌های خلوت، نه مجال رفتن است
    گم شدم اینجا، مجویید مرا

    یک روز دیگر، برای فرار از تنهایی
    یک شب دلگیر، در شهر رسوایی
    سرگردان شدم اینجا، مپویید مرا

    در این سکوت مرگبار،
    بدور از هیاهوها
    نه صدای ترانه، نه رقص پروانه
    بی‌صدا، با چشمان بسته
    بی‌نوا، با دل‌شکسته
    بگذارید بروم، تنهایی تنها
    مپرسید، چرا؟
    خسته‌ام اینجا،
    دل‌شکسته‌ام از فردا


(۳٠ ژانويه ۲٠۱۱ میلادی، درسدن)

از دل‌نوشته‌های مهديزاده کابلی


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر