۱۳۹۱ دی ۱۰, یکشنبه

کابل


    کابل، عروسی شهرها
    امروز پیر و فرتوت شده است.
    کرکسان لاشخور بر ویرانه‌های آن پرسه می‌زنند
    اما بر فراز قله‌ی کوه آسمایی،
    کافر دختر همچنان استوار ایستاده است
    و خورشید حقیقت،
    در قدم‌هایش سجده می‌کند.
(۳٠ دسامبر ۲٠۱۲ میلادی، درسدن)

از دل‌نوشته‌های مهديزاده کابلی


سقوط


    آنگاه که با غرورت، غرورم را می‌شکنی
    کاخ آرزوهایم فرو می‌ریزد
    سقوط از اوج انسانی
    سقوط در دامن جدایی
    افسوس که راهی جز این نیست
    آنگاه که شمع عشق را خاموش می‌کنی
    شادی‌هایم فراموشی می‌شود
    سقوط از اوج زیبایی
    سقوط در دامن تنهایی
    افسوس که راهی جز این نیست
(۳٠ دسامبر ۲٠۱۲ میلادی، درسدن)

از دل‌نوشته‌های مهديزاده کابلی


۱۳۹۱ دی ۴, دوشنبه

بهار و پاییز


    در بـهـار زنـدگـی، در انتـظـارم و
    بـرگ سـبز را اسـتخاره می‌کنـم
    در پـایـیـــز، بـا صـــد افـســوس،
    رفتـن بـرگ زرد را نظـاره می‌کنم
    ده‌ها بهار آمد و ده‌ها پاییز رفـت
    عمر گل لاله گذشت و من هنوز،
    تکرار لحظه‌ها را شماره می‌کنم
(۲۲ دسامبر ۲٠۱۲ میلادی، درسدن)

از دل‌نوشته‌های مهديزاده کابلی


٢۱ دسامبر


    امـروز هم یکـی از روزهـای دیگـر
    تک تک لحظـه‌ها هـم تکرار دیگـر
    نه آغـازی اسـت و نـه پایانی راه
    هـر که رفـت، افتـاد در دام دیگـر
(۲۱ دسامبر ۲٠۱۲ میلادی، درسدن)

از دل‌نوشته‌های مهديزاده کابلی


امشب بیا تا که گناه کنیم



در پگاه‌ی عاشقانه در جُنگ شاعرانه، با پگاه نازنین که شعری از فرامز عامری را می‌سرود، و من هم فی‌البداهه، با تابوشکنی، و نافرمانی ادبی، این سروده را که به‌همان حال و هواست، هدیه شب کریسمس یا همان شب یلدا برای تمامی عاشقان دلخسته این شب کردم تا بروند، امشب را لااقل شادی کنند، و اندکی هوسبازی کنند.

    امشب بیا تا که گناه کنیم
    شب را آتش زنیم
    دنیا و آخرت را تباه کنیم
    امشب بیا،
    دور از چشمان دیگران
    بین ابرها
    میان زمین و آسمان
    تا که گناه کنیم
    شب را آتش زنیم
    دنیا و آخرت را تباه کنیم
    امشب بیا، ما همان تشنه لبانیم
    گناهی ندارد، اندکی گناه کنیم
    با زایش خورشید، شب را آتش زنیم
    دین و ایمان را تباه کنیم
    دل میخواهد، امشب
    تن من از عطر تن تو سیراب شود
    آب شود
    قطره قطره آب شود
    همچون هوسم سیلاب شود
    امشب بیا تا که گناه کنیم
    شب را آتش زنیم
    دنیا و آخرت را تباه کنیم
    امشب بیا
    دور از چشمان دیگران
    در میان ابرها
    میان زمین و آسمان
    تا که گناه کنیم
    با بوسه و عشق آتشین،
    شب را آتش زنیم
    دین و ایمان را تباه کنیم
(۲۴ دسامبر ۲٠۱۲ میلادی، درسدن)

از دل‌نوشته‌های مهديزاده کابلی