۱۳۹۳ شهریور ۲۷, پنجشنبه

پگاه پاییزی





    در آن پگاهی پاییزی
    کنار دریا
    در بستر ساحل
    آتش هوس شراره می‌کرد
    آن‌دم، به تماشای موج خروشان نشستم
    و بوسه از لب دریا گرفتم
    آتش سوزنده بر جانم زد
    در عمق نگاهش راز عشق را دیدیم
    و نرم نرمک، با سرانگشتانم
    نقش تن برهنه‌ی دریا را
    روی ماسه‌های خشکیده‌ی ساحل کشیدم

(سه شنبه، ۱٨ سپتامبر ۲٠۱۴ - ٢٧ شهریور ۱۳۹۳، درسدن)

از دل‌نوشته‌های مهديزاده کابلی


۱۳۹۳ شهریور ۲۵, سه‌شنبه

گُل ِ شقایق





    از آن هنگام، که به زور قبضه‌ی شمشیر تازی،
    خانه‌ی من، به تاريكی توحش افتاده
    و جهالت فضای آن را پُر کرده است.
    چنین است، که هر بامداد،
    از پنجره‌ی خانه، مرگ ستاره را نظاره می‌کنم.
    و اینک، حیاط خانه‌ی من پُر از گل ِ شقایق است.

(سه شنبه، ۱٦ سپتامبر ۲٠۱۴ - ٢۵ شهریور ۱۳۹۳، درسدن)

از دل‌نوشته‌های مهديزاده کابلی