- باز نقـش غـربـت شـده سـایـهی تنـم
دگـر نیســت راهـی بـهســوی وطنـم
بـاری در هـوای دلـتـنــگی، بـالـی زدم
کنون ز تیر حادثه، شكسـته بال و پرم
هرگـز از خاطـر منـی آواره از یـاد نـرود
چو دیوانهوار عاشق آن مهربان میهنم
اگـرچـه، بـه یقیـن يـوسـف پـاكـدامنـم
از دوری وطن، بوی کفر گرفته پیراهنم
وگر قصـهی غربت مـرا پایـانی نیسـت
وگر به هزار زبان غريبه اسـت سخنـم
بدان كه آخر، خاك وطن اسـت مدفنم
(۲۳ ژانويه ۲٠۱۱ میلادی، درسدن)
از دلنوشتههای مهديزاده کابلی
از دلنوشتههای مهديزاده کابلی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر