- با شراب آفتابی
در رویایی تنهایی
خیال ترا در ذهن میپرورانم
میخواهم دیوارهای تابو بشکنند
پردههای شرم بدرند
ترا عریان عریان میخواهم
تا آتش گیرم
یکپارچه آب شوم
در سکوت تنهایی
میخواهم چشمهایمان باهم سخن گویند
آنگاه که زبان خاموش هست
آنگاه که در اوج هستیم
میان ابرها، در پرواز خیال یا وقت خواب
تا خورشید را لمس کنیم
بسوزیم، تا آخرین قطره آب
(۶ فوریهٔ ۲٠۱۳ میلادی، درسدن)
از دلنوشتههای مهديزاده کابلی
از دلنوشتههای مهديزاده کابلی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر