همانگونه که قصهی دل در قالب نمیگنجد، سخن من نیز در قالب هیچ شعری نمیگنجد! از این روی، اگر کلامم سخت آشفته است، پوزش میطلبم. فقط میخواهم با به بازی گرفتن واژهها احساسم را بیان کنم:
- وقتی غم میاید سراغم،
سر روی شانۀ که گذارم؟
وقتی دلم میگیرد،
عقدۀ دل کجا گشایم؟
شب دراز است و غصه همنشین من
قصه غم را با اشک،
چگونه از صفحه دل بزدایم؟
دلبری کو در این شهر،
که دلاش بربایم
یا به نقش رخ او سخن دل آرایم
قطرهای چند شدم در اقیانوس عشق
گم شدم، مثل قطره در دل دریا ناپیدایم
بنما دفتر عشق،
پرده بردار که حجابی دارد
تا خطی از عشق
پنهانی به کتاب افزایم
(۱۲ مه ۲٠۱۱ میلادی، درسدن)
از دلنوشتههای مهديزاده کابلی
از دلنوشتههای مهديزاده کابلی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر