۱۳۹۱ دی ۱۳, چهارشنبه

سال نو و یار نو


    سالی رفت و سال دیگر آمد
    و من یکسال تمام در انتظار سال نو بودم
    یاری رفت و یار دیگر آمد
    و من تمام عمر در انتظار یار نو بودم
    قلب زمان چه تند میزند در کالبد جهان
    و من لحظه لحظه در انتظار زمان نو بودم
    یاری رفت و یار دیگر آمد
    و من تمام عمر در انتظار یار نو بودم
    بارها می کهنه ریخت و ساغر مینا شکست
    و من تشنه لب، جام بدست، در انتظار بادۀ نو بودم
    یاری رفت و یار دیگر آمد
    و من تمام عمر در انتظار یار نو بودم
(۳۱ دسامبر ۲٠۱۲ میلادی، درسدن)

از دل‌نوشته‌های مهديزاده کابلی


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر