- ای روزگار، ای روزگار
من تک درختم در میان درختان سپیدار
که به دیدار خورشید قد میکشم
و استوار ایستادهام، اما توان رفتنم نیست
ریشههایم به دل خاک فرو رفتهاند
دانههایم جوانه میزنند
شاخههایم به هر سو پخش میشوند
اما، برگهایم در پاییز تو فرو میریزند
و من، همان درخت خشکیدهام،
که عمری نشستهام بر خاک،
برای یک لحظه دیدار
ای روزگار، ای روزگار
چرخ گردون را بگردان تا بگردانیم
این روزگار را بسوزانیم
(۱ ژانویهٔ ۲٠۱۳ میلادی، درسدن)
از دلنوشتههای مهديزاده کابلی
از دلنوشتههای مهديزاده کابلی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر