- لحظهای با من باش،
همسفر شب تا آخر جاده
با صفا، بیریا،
همدم سکوت تنهایی
همصدا، همنفس،
در لحظههای تلخ غربت
لحظهای با من باش،
واسۀ فردا،
از یک لحظه تا همیشه
(سال ٢٠٠۳ ميلادی، مشهد)
این نخستین سرودهی من هست. در سفری که با گروهی از دوستان جامعۀ مدنی افغانستان به آلمان داشتیم، آقای پرتو نادری هم با ما بود. زمانی نظر او را دربارۀ این قطعه پرسیدم، گفت: "بوی لجن سکس میدهد"! از چنین داوری او حیران شدم و گفتم من شاعر نیستم، اما دوست دارم که نیکو سخن گویم.
از دلنوشتههای مهديزاده کابلی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر