- سالی رفت و سال دیگر آمد
و من یکسال تمام در انتظار سال نو بودم
یاری رفت و یار دیگر آمد
و من تمام عمر در انتظار یار نو بودم
قلب زمان چه تند میزند در کالبد جهان
و من لحظه لحظه در انتظار زمان نو بودم
یاری رفت و یار دیگر آمد
و من تمام عمر در انتظار یار نو بودم
بارها می کهنه ریخت و ساغر مینا شکست
و من تشنه لب، جام بدست، در انتظار بادۀ نو بودم
یاری رفت و یار دیگر آمد
و من تمام عمر در انتظار یار نو بودم
(۳۱ دسامبر ۲٠۱۲ میلادی، درسدن)
از دلنوشتههای مهديزاده کابلی
از دلنوشتههای مهديزاده کابلی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر